رفیق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۲۴: چو من از هجر آن لیلی لب شیرین دهن میرم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو من از هجر آن لیلی لب شیرین دهن میرم به درد محنت مجنون و داغ کوه کن میرم ز شوق عارضش در پای شمع انجمن سوزم به یاد قامتش در سایهٔ سرو چمن میرم به شکر خنده ی او جان شیرین دادم و زان به که در آخر به تلخی دور از آن شیرین دهن میرم طبیبا مردم از درمانت از جانم چه می خواهی مرا بگذار ظالم تا به درد خویشتن میرم به آن بالای محشر آفرین گر از پی نعشم برون آیی قیامت می شود روزی که من میرم به این صورت که می بینم من آن کان لطافت را نمیرم گر ز حسن صورت از لطف بدن میرم رفیق آن به که اکنون شاد باشم هر کجا باشم چو می میرم چه غم کاخر به غربت یا وطن میرم رفیق اصفهانی