رفیق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۹۸: همه از عشق من مات و من از عشق تو حیرانم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
همه از عشق من مات و من از عشق تو حیرانم نمی دانم چه عشق است این چه حسن است این نمی دانم عیان گر نیست حال این دل مجروح من باری دلم بشکاف تا بینی جراحتهای پنهانم چنان مهر توام در جان گرفته جا که مهر تو برون ناید ز جانم گر برون آید ز تن جانم طبیبا دردم از یار است از درمان من بگذر که درمان توام درد است و درد تست درمانم نمی گردد جدا از روزگارم تیرگی بی تو ندارد صبح وصل از پی همانا شام هجرانم جدا زان گل مگو چونی که دور از گلشن وصلش رفیق آن عندلیبم من که محروم از گلستانم رفیق اصفهانی