رفیق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۶۲: به سینه خون شد و دلدار غافلست هنوز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به سینه خون شد و دلدار غافلست هنوز به این گمان که دل من مگر دلست هنوز گذشت بر من و تا باز بگذرد عمریست کز آب دیده ی من خاک ره گلست هنوز به دور جادویی چشم او عجب دارم که در میان سخن سحر بابلست هنوز به لب ز جور و جفای تو جان و حیرانم به کار دل که به سوی تو مایلست هنوز که گفت مشکل عشق از سفر شود آسان غریب مردم و ترک تو مشکلست هنوز سزد که طعنه دیوانگی زند بر من کسی که روی تو دیده است و عاقلست هنوز رفیق مهر تو با مهر کس بدل نکند دودل مباش که او با تو یکدلست هنوز رفیق اصفهانی