رفیق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۵۸: از جان بهر صد بار اگر گویند جانی ای پسر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از جان بهر صد بار اگر گویند جانی ای پسر جان را اگر جان دگر باشد تو آنی ای پسر نادر بود از دلبران هم دلربا هم جان ستان دل می ربائی ای جوان جان می ستانی ای پسر می ریزم از چشم تر لخت دل و خون جگر از حق نمی رنجی اگر نامهربانی ای پسر هر دم به هر خودکامه ای فرسایی از نو خامه ای ورمن نویسم نامه ای هرگز نخوانی ای پسر نه نخل را هست ای تری نه سرو را این دلبری نخل جوانی ای پری سرو روانی ای پسر این است اگر بیداد و بس ترسم نماند زنده کس روزی که از اهل هوس عاشق بدانی ای پسر عشق رفیق از راستان بشنو که باشد راست آن نشنیده ای زین داستان به داستانی ای پسر رفیق اصفهانی