رفیق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۴۹: نهادم بهر شرح شوق هر گه خامه بر کاغذ
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نهادم بهر شرح شوق هر گه خامه بر کاغذ ز آهم خشک شد خامه ز اشکم گشت تر کاغذ چو یعقوب از بر من برده یوسف طلعتی دوران به اقلیمی که نفرستد پسر بهر پدر کاغذ نکرد از کاغذی روزی دلم خوش روزگارش خوش که یاران می فرستادند بهر یکدگر کاغذ چو کاغذ شد سفید از انتظارش در وطن چشمم فرامش کار من ننوشت یک بار از سفر کاغذ به کاغذ پاره ای نام مرا یک بار ننویسد در آن کشور نمی باشد همانا اینقدر کاغذ خوش آن افتاده دور از دوستان کز دوستی گاهی به پیغامی کنندش شاد، ننویسد اگر کاغذ رفیق افشان کن اول نامه را از چشم خوش افشان که نام یار را نتوان رقم کردن به هر کاغذ رفیق اصفهانی