رفیق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۴۵: آن که لطفش گره از خاطر ما بگشاید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن که لطفش گره از خاطر ما بگشاید گره خاطر او لطف خدا بگشاید کس برای دل ما دست عطایی نگشود هم مگر اهل دلی دست عطا بگشاید از خدا جوی گشایش که نگردد هرگز بسته آنکار که از کارگشا بگشاید جز به کوی تو دل ما نگشاید آری دل که آنجا نگشاید بکجا بگشاید؟ در ریاضی که سر و کار گلش با خار است کی دل بلبل بی برگ و نوا بگشاید؟ طالعی کو که برم مست شبی یا روزی کله از سر بنهد بند قبا بگشاید دو جهان جان و دل از هر شکن آید بیرون گرهی کز سر آن زلف دو تا بگشاید اشک و آه شب و روز آب و هوا نیست رفیق که گل دولت از آن آب و هوا بگشاید رفیق اصفهانی