رفیق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۳۳: دایم به تو این گرمی بازار نماند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دایم به تو این گرمی بازار نماند این گرمی بازار تو بسیار نماند از گرمی بازار مشو غره بیندیش زان دم که خریدار به بازار نماند بر باد دهد صرصر خط خرمن حسنت در گلشن رخسار تو جز خار نماند بیداد تو گر باشد از اینگونه به یاران در کوی تو یک یار وفادار نماند زین گونه ز من دار جفا گر باسیران در دام تو یک مرغ گرفتار نماند (؟ ) گر نرگس مست و لب میگون تو بیند در مدرسه و صومعه هشیار نماند هر جا گذری غمزه زنان مست کس آنجا بی سینه ی ریش و دل افگار نماند دارم به تو صد حرف و لیکن به زبانم بینم چو ترا، قوت گفتار نماند بگذار که بینم رخ تو سیر و بمیرم تا در دل من حسرت دیدار نماند شاه است رفیق او تو گدایی عجبی نیست در کلبهٔ تو یار گر از عار نماند رفیق اصفهانی