رفیق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۳۲: گر از دل و جان صبر و سکون شد شده باشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر از دل و جان صبر و سکون شد شده باشد گر صبر کم و درد فزون شد شده باشد مجنون صفتی در غم لیلی وشی از شهر آواره ی صحرای جنون شد شده باشد از صید من ای صید فکن عار چه داری صید تو گر آن صید زبون شد شده باشد دامان تو پاکست ز تهمت اگرت دست از خون من آلوده به خون شد شده باشد آن بسکه تو ناگاه درون آمدی از در گر جان ز تن خسته برون شد شده باشد عمریست که دارم به تن از بهر همینش گر جان به نثار تو کنون شد شده باشد مهر تو محالست شود از دل من کم گر مهر تو با غیر فزون شد شده باشد گفتم که شد آواره رفیق از سر کویت افسوس کنان گفت که چون شد شده باشد رفیق اصفهانی