رفیق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۰۷: به من هر روز آن پیمان گسل پیمان از آن بندد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به من هر روز آن پیمان گسل پیمان از آن بندد که روز دیگر آن را بگسلد با دیگران بندد بنوخط گلرخی دل بستم آه از حسرت مرغی که در پایان گل بر شاخ گلبن آشیان بندد ز گل صد دست افزون بست گلبن وه چه حالست این که بر روی تماشائی همان در باغبان بندد نشد از آه گرمم نرم او را دل چو من یارب مبادا آنکه دل بر دلبر نامهربان بندد دو روز دیگر ایدل آشکارا بشکند عهدش مخور غم با رقیب امروز اگر عهد نهان بندد نبندد ز آرزوی خویش طرفی غیر جان دادن گر آن جائی که نرخ بوسه ی جانان به جان بندد مران از محفلش گاهی اگر آید رفیق آنجا نباشد میزبان را خوش که در بر میهمان بندد رفیق اصفهانی