رفیق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۸: گر رفت جان و جسمم شد خاک آستانت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر رفت جان و جسمم شد خاک آستانت جسمم فدای جسمت جانم فدای جانت در باغبانی تو عمرم گذشت، لیکن در عمر خود نچیدم یک گل ز گلستانت ای گلبن نزاکت تا چند یابد از تو گلچین نصیب و ماند بی بهره باغبانت زینسان که رشک دارم بر آشنایی تو پرسم چگونه نامت جویم چه سان نشانت نامهربان به خویشم غم نیست گر ببینم آنست غم که بینم با غیر مهربانت کرده است در دل و جان صد رخنه مردمان را مژگان چون خدنگت ابروی چون کمانت پامال کرده سرها وز دست برده دلها پای گران رکابت دست سبک عنانت در کوی یار افغان کم کن رفیق ترسم رنجد لطیف طبعش از ناله و فغانت رفیق اصفهانی