رفیق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۷: به تن تا جان غم فرسود من هست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به تن تا جان غم فرسود من هست غم و درد توام در جان و تن هست تو آن لیلی شیرینی که هر سو صدت مجنون هزارت کوهکن هست نه چون رخسار و نه چون قامت تو گلی در باغ و سروی در چمن هست ز یعقوب و زلیخا گر به عالم حدیث یوسف گل پیرهن هست عزیز من چو یعقوب و زلیخا تو را عاشق بسی از مرد و زن هست به بزمی نیست حاجت پرتو شمع که آن چشم و چراغ انجمن هست نگوید تا سخن آن غنچه لب نیست کسی را این گمان کان را دهن هست مرا با یار، یارای سخن نیست رفیق ارنه به یارم صد سخن هست رفیق اصفهانی