رفیق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۰: تو را میخانه ای بت تا مقام است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تو را میخانه ای بت تا مقام است مرا بیت الصنم، بیت الحرام است مرا دور از تو آسایش کدام است به من دور از تو آسایش حرام است نمی دانم که راحت را چه اسم است نمی دانم که عشرت را چه نام است ملال من که در زندان مقیمم چه داند آنکه بستانش مقام است هزاران گل بشکفت از خاکم و ریخت هنوزم بوی آن گل در مشام است ندارد دورش آخر این چه ساقیست نگردد خالی از می این چه جام است چه صیادی که از یکدانه ی خال هزارت مرغ دل اکنون بدام است نسوزد تا تمام از سوز دل مرد نشاید گفت کاین مرد تمام است رفیق از باده جامت گر تهی نیست سپهرت بنده و گیتی غلام است رفیق اصفهانی