رفیق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۳: آن را که نیست آگهی اصلا ز سر غیب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن را که نیست آگهی اصلا ز سر غیب گر درنیافت سر دهان ترا چه عیب از سر غیب کس نشد آگاه غم مخور می خور که هیچ کس نشد آگه ز سر غیب در شک فکند زاهدم از می، و لیک من شستم به صاف می ز دل خویش شک و ریب در محفلی که ساقی ما می، دهد، کسی کاول کند شروع به صهبا بود صهیب بیند اگر ز چاک گریبان تن تو را در باغ گل ز شرم بود سر فرو به جیب دردا که عمر رفت و نشد روشنم که چون فصل شباب طی شد و آمد زمان شیب داند رفیق کاش یک از عیبهای خویش آنکس که داند ز من مسکین هزار عیب رفیق اصفهانی