رفیق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۱: برد آن نامسلمان گر دل و جان اینچنین ما را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
برد آن نامسلمان گر دل و جان اینچنین ما را نه دل خواهد به جا ماندن مسلمانان به دین ما را کند آنکس که منع از دیدنت ای نازنین ما را ببیند گر تو را معذور دارد بعد ازین ما را به جرم عشقبازی منع ما تا کی کنی زاهد گناه ما چه باشد، آفرید ایزد چنین ما را به داغ لاله رویان زاده ایم و تا دم مردن بود چون لاله مهر داغ ایشان بر جبین ما را ترا با ما چه کار ای پند گو، از پند ما بگذر مکن بیهوده غمگین خویش را اندوهگین ما را گدای کشور عشقیم ما، وین سلطنت یکدم بود بهتر ز عمر شاهی روی زمین ما را چه باشد ای که با او همنشینی روز و شب، گاهی کنی همدم بما او را و با او همنشین ما را چه نیک و بد رفیق از غیر من دید آن پری، یارب که دارد روز و شب از مهر و کین شاد و غمین ما را رفیق اصفهانی