وحید قزوینی
شهر آشوب کوچک
بخش ۴۲ - صفت صرافان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از غش پاکست چون عیارم با صّرافان فتاد کارم خرمن شده داغ دل ز اطراف چون نقد بروی نطع صّراف هست از خط زخم، پود و تارم سنگِ محکِ جفایِ یارم دل را شده صبر اگر چه روپوش رسوا شده ام چو نقد مغشوش دل داده ی عشق تا نزار است طبعش با ضعف سازگار است فربه چو شود چو بدره ی زر در دیده ز فربهی ست لاغر گردد پیدا ز پهلوی او از فربهی استخوان پهلو خورشید که شرح هجر من خواند ایام مرا ورق چو گرداند شد تیره ازین سیاه کاری چون دست به وقت زر شماری از شب روزم نموده صد نیم زان گونه که بر محک خط از سیم ای جان جهان که جور کوشی بهر چه ز گفتگو خموشی با جور کشان بود به ابرو دایم سخن تو چون ترازو وحید قزوینی