وحید قزوینی
شهر آشوب کوچک
بخش ۲۱ - صفت نجّار
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نجار پسر زند همیشه بر پای دلم ز جور تیشه بر بستر کاهشم فکنده چون تخته بزیر زخم رنده تا آمد و رفت آن پسر دید در سینه دلم غبار گردید گامی که نهاده پس کشیده چون ارّه امید من بریده تا دل ز خیال او کباب است زو دنیی و عقبیم خرابست چون ارّه ز دست آن پریوش هستم ز دو سر درین کشاکش تا با غم او مرا شمار است حق از دو طرف به دست یار است چون وجد کنم چو متّه آهنگ سوراخ شود ز وجد من سنگ چون ارّه بود به چشم دشمن از خار جفاش سینه ی من بنمود بر استخوان من پوست بر پنجره کاغذ از غم دوست رخساره چنین و در مهارت هستند ز قدرت حق آیت بندند در از وقوف چالاک از تخته ی روز و شب بر افلاک وحید قزوینی