جامی هروی
سلامان و ابسال
بخش ۷۰ - شنیدن پادشاه حال سلامان را و عاجز ماندن از تدبیر کار او و در تدبیر آن به حکیم رجوع کردن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون سلامان ماند از ابسال اینچنین بود در روز و شبش حال اینچنین محرمان آن پیش شه گفتند باز جان او افتاد ازان غم در گداز داشت با ابسال صد اندوه بیش آمدش بی او غمی چون کوه پیش با ویش غم بود و بی وی نیز هم از ضمیر او نشد ناچیز غم گنبد گردون عجب غمخانه ایست بی غمی در وی دروغ افسانه ایست چون گل آدم سرشتند از نخست شد به قدش خلعت صورت درست ریخت بالای وی از سر تا قدم چل صباح ابر بلا باران غم چون چهل بگذشت روزی تا به شب بر سرش بارید باران طرب لاجرم از غم کس آزادی نیافت جز پس از چل غم یکی شادی نیافت چون بود باران شادی ختم کار گیرد آخر کار بر شادی قرار لیک داند آن که دانش پرور است کین قرار اندر سرای دیگر است شه سلامان را در آن ماتم چو دید بر دلش صد زخم رنج و غم رسید چاره آن کار نتوانست هیچ بر رگ جان اوفتادش تاب و پیچ کرد عرض رای آن دانا حکیم کای جهان را قبله امید و بیم هر کجا درمانده ای را مشکلیست حل آن ز اندیشه روشندلیست در جهان امروز روشندل تویی بند سای قفل هر مشکل تویی سوخت ابسال و سلامان از غمش کرده وقت خویش وقف ماتمش نمی توان ابسال را آورد باز نی سلامان را توان شد چاره ساز گفتم اینک مشکل خود پیش تو چاره جوی از عقل دور اندیش تو رحمتی فرما که بس درمانده ام در کف صد غصه مضطر مانده ام داد آن دانا حکیم او را جواب کای نگشته رایت از راه صواب گر سلامان نشکند پیمان من وآید اندر ربقه فرمان من زود باز آرم به وی ابسال را کشف گردانم ز وی این حال را چند روزی چاره حالش کنم جاودان دمساز ابسالش کنم از حکیم این را سلامان چون شنید زیر فرمان وی از جان آرمید خار و خاشاک درش رفتن گرفت هر چه گفت از جان پذیرفتن گرفت خوش بود خاک در کامل شدن بنده فرمان صاحبدل شدن بشنو این نکته که دانا گفته است گوهری بس خوب و زیبا سفته است باش دانا بی لجاج و بی ستیز یا که اندر سایه دانا گریز رخنه کز نادانی افتد در مزاج یابد از دانا و دانایی علاج جامی هروی