جامی هروی
سلامان و ابسال
بخش ۴۸ - نصیحت کردن پادشان سلامان را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شاه با وی گفت کای جان پدر شمع بزم افروز ایوان پدر دیده اقبال من روشن به توست عرصه آمال من گلشن به توست سالها چون غنچه دل خون کرده ام تا گلی چون تو به دست آورده ام همچو گل از دست من دامن مکش خنجر خار جفا بر من مکش در هوای توست تاجم فرق سای وز برای توست تختم زیر پای رو به معشوقان نابخرد منه افسر دولت ز فرق خود منه دست دل در شاهد رعنا مزن تخت شوکت را به پشت پا مزن منصب تو چست چوگان باختن رخش زیر ران به میدان تاختن نی گرفتن زلف چون چوگان به دست پهلوی سیمینبران کردن نشست در شکارستان اگر تیر افکنی گاه آهو گاه نخجیر افکنی به کز این آهووشان شیر گیر بینمت نخجیروار آماج تیر در صف مردان روی شمشیر زن وز تن گردان شوی گردن فکن به که از مردان مرد افکن جهی پیش شمشیر زنی گردن نهی ترک این کردار کن بهر خدای ور نه خواهم زین غم افتادن ز پای سالها بهر تو ننشستم ز پا شرم بادت کافکنی از پا مرا جامی هروی