جامی هروی
سلامان و ابسال
بخش ۴۴ - رفتن ابسال به خلوت پیش سلامان و تمتع یافتن ایشان از صحبت یکدیگر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون سلامان مایل ابسال شد طالع ابسال فرخ فال شد یافت آن مهر قدیم او نوی شد بدو پیوند امیدش قوی فرصتی می جست تا بیگاه و گاه یابد اندر خلوت آن ماه راه کام دل از لعل او حاصل کند جان شیرین با لبش واصل کند تا شبی سویش به خلوت راه یافت نقد جان بر دست پیش او شتافت همچو سایه زیر پای او فتاد وز تواضع رو به پای او نهاد شه سلامان نیز با صد عز و ناز کرد دست مرحمت سویش دراز چون قبا تنگ اندر آغوشش گرفت کام جان از چشمه نوشش گرفت هر دو را از بوسه شد آغاز کار زانکه بوس آمد قلاووز کنار بس که می سودند با هم لب به لب شد لبالب هر دو را جام طرب گر چه لبهاشان به هم بسیار سود ماند باقی آنچه اصل کار بود بهر سودایی که در سر داشتند پرده شرم از میان برداشتند شد گشاده در میان بندی که بود سخت تر شد میل پیوندی که بود داشت شکر آن یکی شیر این دگر شد به هم آمیخته شیر و شکر کام جان پر شیر و شکر بودشان تا شکر خواب سحر بربودشان جامی هروی