جامی هروی
سلامان و ابسال
بخش ۲۲ - حکایت آن اعرابی که بر فرزندان خود نام سباع درنده نهاده بود و بر خدمتگاران نام بهایم چرنده
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن مسافر بهر دولت یابیی ماند شب در خانه اعرابیی جمله فرزندانش از خرد و بزرگ یافت همنام ددان چون شیر و گرگ هر که بود از خادمانش یکسره گوسفندش نام بودی یا بره گفت با او کای سپهدار عرب آیدم زین نامها امشب عجب گفت فرزندان که در خیل منند مستعد از بهر قهر دشمنند خادمان از بهر خدمتگاریند متصل در شغل مهمانداریند گرگ باید قهر دشمن را و شیر تا بود بر کشتن دشمن دلیر بهر خدمت بره به یا گوسفند تا ز فعل او نیابد کس گزند جامی هروی