جامی هروی
سلامان و ابسال
بخش ۱۳ - گفتار در موفق شدن جناب خلافت پناهی اجتناب از بعض مناهی وفقه الله سبحانه للتقوی و المغفرة فی الدنیا و الآخرة
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
حبذا شاهی که در عهد شباب شد ز توبه همچو پیران بهره یاب گر چه از باده لب آلود از نخست زان به آب توبه آخر لب بشست جامی می با آن همه آب طرب ماند دور از مجلس او خشک لب خم گرفته معده خالی از حرام گوشه ای چون زاهدان نیکنام گشته مرحوم از حریم بزم او دستی اندر سر به صد حسرت سبو گر چه بودی زو صراحی سر فراز مانده زان با گردن خود دست باز کی برد پیمانه سوی باده پی باده پیماییست زین پس کار وی جمله حیوانات را چشم است و گوش خاص انسان باشد و بس عقل و هوش دشمن هوش است می ای هوشمند دوست را مغلوب دشمن کم پسند با دو صد خرمن زر کامل عیار نیم جو هوش ار فروشد روزگار بخرد آن بهتر که عمری خون خورد تا خرد آن نیم جو هوش و خرد نی که گیرد یک دو جرعه می به کف نقد دانش را کند یک سر تلف پا نهد از حد دانایی برون رخت خویش آرد به سر حد جنون عمرها می خوردی و بیخود شدی بنده فرمان نیک و بد شدی زان همه می خواری و خرم دلی حاصل تو چیست جز بی حاصلی آنچنان صد سال دیگر گر خوری پی به چیزی غیر ازین مشکل بری عیش پارین را که کردی می شناس سال دیگر را بر آن می کن قیاس جامی هروی