جامی هروی
سلامان و ابسال
بخش ۸ - انتقال به مدح گوهر کان فتوت و مشید ارکان اخوت والی ملک جاه و جمال یوسف مصر فضل و افضال اعز الله تعالی انصاره و ضاعف اقتداره
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نیکخواهی خاصه کو را یاور است گشته پیدا با وی از یک گوهر است کرده جا در سایه اقبال او سایه وار افتاده در دنبال او هر کجا این آفتاب آن پرتو است هر کجا آن پیشوا این پیرو است گر چه بر مهد خلافت زاده است بر خلافش یک قدم ننهاده است والی مصر جلال و احتشام بود از آن رو یوسفش کردند نام رشک یوسف طلعت زیبای او چون زلیخا عالمی شیدای او هر که می آرد رخش را در نظر می زند گلبانگ ما هذا بشر گر چه هست او یک برادر شاه را هست با صد جان برابر شاه را آمد او شه را برادر یار هم در زمانه باشد این بسیار کم گفت با دانشوری آن ساده مرد کای به دانش نزد هر آزاده فرد باز کن زین نکته پوشیده پوست که برادر به بود یا یار و دوست گفت نبود نزد دانا هیچ چیز زان برادر به که باشد یار نیز بر سر گردون خدایا ماه و سال تا فراق فرقدان باشد محال این دو اختر را به هم تابنده وار بر سریر مکرمت پاینده دار جامی هروی