حافظ شیرازی
غزل های خواجه حافظ شیرازی
غزل شمارهٔ ۱۴۶: صبا وقت سحر بویی ز زلف یار میآورد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صبا وقت سحر بویی ز زلف یار می آورد دل شوریده ما را به بو در کار می آورد من آن شکل صنوبر را ز باغ دیده برکندم که هر گل کز غمش بشکفت محنت بار می آورد فروغ ماه می دیدم ز بام قصر او روشن که رو از شرم آن خورشید در دیوار می آورد ز بیم غارت عشقش دل پرخون رها کردم ولی می ریخت خون و ره بدان هنجار می آورد به قول مطرب و ساقی برون رفتم گه و بی گه کز آن راه گران قاصد خبر دشوار می آورد سراسر بخشش جانان طریق لطف و احسان بود اگر تسبیح می فرمود اگر زنار می آورد عفاالله چین ابرویش اگر چه ناتوانم کرد به عشوه هم پیامی بر سر بیمار می آورد عجب می داشتم دیشب ز حافظ جام و پیمانه ولی منعش نمی کردم که صوفی وار می آورد حافظ شیرازی