جامی هروی
سلامان و ابسال
بخش ۳ - نعت خواجه ای که ربقه بندگیش طوق گردن سر بلندان است و داغ غلامیش نشان دولت ارجمندان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خواجه ای کش خیل شاهان بنده اند حلقه حکمش به گوش افکنده اند مقبلان را قبله جان روی اوست کعبه امید خاک کوی اوست کویش آمد کعبه هر محرمی کعبه را نبود گزیر از زمزمی زمزم آن چشم های پر نم است آب روی عارفان زان زمزم است نعره زمزم فشانان از غمش ناله گردونچه های زمزمش کعبه بی وی از بتان پر سنگ بود بر خداجویان حریمش تنگ بود سعی او از بیخ و بن برکندشان در بیابان عدم افکندشان شارع دین پاک گشت از سنگلاخ بر خدا جویان شد آن میدان فراخ شد قدمگاه خلیل او را به کام عالی از یمن قدومش آن مقام بر حجر نام یمین الله نهاد بر یمین الله به حرمت بوسه داد دست کم داده ست در روی زمین هیچ کس را دستبوسی اینچنین مروه را رو در صفا بود از ازل سعی او مشکور در سهل و جبل نسخه کونین را دیباچه اوست جمله عالم مفلسند و خواجه اوست طعمه از خوان عطایش می خوریم زله از نزل نوالش می بریم خلقی از کم طاعتی در خشکسال از کفش دارند امید نوال هر که چیند ریزه زین خوان کرم از گزند قحطسال او را چه غم جامی هروی