نظام قاری
غزل ها
شمارهٔ ۸۳ - سلمان ساوجی فرماید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
میبرد سودای چشم مستش از راهم دگر از کجا پیدا شد این سودای ناگاهم دگر در جواب او میبرد سودای صوف مشکی از راهم دگر از کجا پیدا شد این سودای ناگاهم دگر شب شوم چون مست گویم پوستین بخشم صباح خوف سرما زان بگرداند سحرگاهم دگر با وجود روزه گر عیدم نباشد رخت نو بعد ازین خود زندگی زین پس نمیخواهم دگر جامه سان کف میزنم بر رو نمیدانم چرا اینقدر دانم که چون صابون همی کاهم دگر ساعد عقد سپیچ از سرچه میپیچیم ازو پنچه در میافکند با دست کوتاهم دگر تا نشد سرما نیفتادم بوقت پوستین چله یخ بندقاری کرد آگاهم دگر نظام قاری