کوهی
غزل ها
شمارهٔ ۲۲۸: نمود صبح سعادت ز غیب دیداری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نمود صبح سعادت ز غیب دیداری طلوع کرد چو خورشید روی دلداری بهر چه دیده جان دید روی دلبر را ندیده ایم جز او هیچ یار و اغیاری بدیر و صومعه دیدم بچشم او او را گهیش زاهد و عابد گهیش خماری مدام پیشه او عاشقی و معشوقی است بحسن خود متعلق بخود گرفتاری چو آفتاب رخ او نداشت مشرق و غرب ز جان جمله ذرات سر زد انواری درون سینه کوهی است منزل آن شاه چنانکه احمد مرسل ز غیر در غاری کوهی