کوهی
غزل ها
شمارهٔ ۱۳۹: چون تو میدانی ز درد ما مپرس
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون تو میدانی ز درد ما مپرس حاضری از ناله شبها مپرس گردن جانها بزلفت بسته ای از جنون و شورش و سودا مپرس مردم چشم منی در چشم خون وز سرشک دیده دریا مپرس چون بدیدی چشم و روی زلف یار دم مزن از فتنه و غوغا مپرس قل هو الله احد وصف خدا است آه آه از شاهد یکتا مپرس یار سرنائی وجان سر نای اوست همچو نی بنواز و از سرنا مپرس درد و لعل اوست یحیی و یمیت جان بده وز یحیی الموتی مپرس ابروی او قاب قوسین وی است در شب زلفش تو از اسری مپرس مصطفی را بین چو ماه چارده گفته شد تفسیر از طه مپرس لا نشد الا و الالا نشد محو شد از لا و از الا مپرس دان نفخت فیه من روحی که چیست در حکایتهای روز افزا مپرس کوهیا در جان جمالش را به بین پس چونا بینا مرو هر جا مپرس کوهی