کوهی
غزل ها
شمارهٔ ۴۰: تا چو عکس چشم آن مه روشنی عین ماست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا چو عکس چشم آن مه روشنی عین ماست خط و خال او سواد الوجه فی الدارین ماست و هو معکم گفت ایدل چشم جان را برگشای تا نپنداری که آن جان جهان از ما جداست جمله ذرات انا الحق گوی چون منصور دان در زمین و آسمان پیوسته این صوت و صداست هر دو عالم سایه سر سرفراز من است چند چون قمری توان گفتن که کوکو در کجاست اعتبارات و تعینها حجاب راه نیست هست این ها نیستی پیوسته هستی خداست کل شی هالک الا وجهه دانی که چیست یعنی جز هستی ذات پاک او دیگر فناست آدمی دید است گر تو آدمی روشن ببین آن حقیقت را که می جویند نور دیده هاست حق الست و ربکم گفت و بلی گفتیم ما زان بلی جان های مشتاقان او اندر بلاست شیئی لله دارم از خورشید روی او چو ماه وقت انعام است کوهی زانکه شاهم پیشواست کوهی