ظهیر فاریابی
قطعه های فاریابی
شمارهٔ ۳۸: خدیو عرصه ملک و پناه دولت و دین
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خدیو عرصه ملک و پناه دولت و دین که عقل محض سلیمان ثانیت خواند تویی که پنجه زور آزمای کین توزت به قهر جرم زمین را ز جا بجنباند سنان رمح تو بالا نشین شده چه عجب که خویش را به صف صدر خصم بنشاند جهان پناها داعی دولت تو ظهیر که در حمایت این آستانه می ماند دو سال شد که درین ورطه اوفتان خیزان به خیره بارگی روزگار می راند نبود بر سر رفتن ز جایگه چون قطب ور آسیابش بر سر فلک بگرداند بلی زمانه ناساز و دهر پر شر و شور ز بس که حال دلم خیره می بشوراند به جان رسیدم و اینم بتر که نیست کسی که یک دمم ز بد روزگار برهاند بر آن نهاد دلم کام خویشتن کاکنون عنان عزم همی از تو در تو پیچاند کند ملازمت خدمت هنر جویت مگر که هم ز هنر داد خویشتن بستاند ظهیر فاریابی