سیدای نَسَفی
غزلیات
شمارهٔ ۵۵۱: تا لبت نام برآورده به شیرین سخنی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا لبت نام برآورده به شیرین سخنی طوطیان را به سر افتاده غم کوهکنی گردبادم به بیابان شده ام سرگردان دامن دشت جنون است به دوشم کفنی بسمل فتنه چشمان تو آهوی خطا بسته زلف تو سوداگر مشک ختنی بی تو گل چاک زده جیب حسینی بر دوش سرو پوشیده به یاد تو لباس حسنی بی قراری ز من و از تو تماشا کردن با تو خرگاه نشینی و به من بی وطنی از نسیم سحر و بوی گل آزرده شوی سنگ بر سینه زند پیش تو نازک بدنی در چمن سرو ندارد قد رعنای تو را پیرهن زعفری و رنگ قبا یاسمنی صف مژگان تو از صف شکنان برده گرو ترک چشم تو بود منظر راه زنی طوطیان بر لب خود مهر خموشی زده اند چغد را داده فلک منصب شکرشکنی خلق گیرند چو آئینه فولاد به زر هر که را هست به بر خلعت روئینه تنی تابش نور مه از پرده برون می آید رفته از دوش من اندیشه بی پیرهنی میوه خلد کجا نعمت دیدار کجا سیب جنت نکند دعویی سیب ذژقنی سیدا اهل هنر عزت دیگر دارند نرسد آهوی وحشی به غزال ختنی سیدای نَسَفی