سیدای نَسَفی
غزلیات
شمارهٔ ۵۲۹: مرا در بحر غم چون موج آب انداختی رفتی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا در بحر غم چون موج آب انداختی رفتی به جسم لاغر من پیچ و تاب انداختی رفتی شتاب آلوده وقت صبحدم رخت سفر بستی به جانم همچو سیماب اضطراب انداختی رفتی کرم فرموده احوالم نپرسیدی چه ظلم است این هلاکم ساختی پا در رکاب انداختی رفتی به لب مهری زدی چون غنچه گلشن ز مهجوبی به رخ از سایه مژگان نقاب انداختی رفتی ندارم بی تو ای کان ملاحت یک دم آرامی به زخم من نمک همچون کباب انداختی رفتی مه من پرده های چشم خود فرش رهت کردم به خونم شستی و در آفتاب انداختی رفتی به داغم مشک پاشیدی به خونم دست آلودی به چشمم آتش افگندی در آب انداختی رفتی نهادی رو به راه و وعده باز آمدن کردن مرا از انتظاری در عذاب انداختی رفتی به می آلوده کردی گوشه دامان عصمت را کتان خویش را در ماهتاب انداختی رفتی برآوردی خط و بر هم زدی اجزای عالم را نمودی روی و آتش در کتاب انداختی رفتی به سوی سیدای خویش کردی گوشه چشمی به یک پیمانه می مست و خراب انداختی رفتی سیدای نَسَفی