سیدای نَسَفی
غزلیات
شمارهٔ ۴۲۲: نمی شود دم پیری اجل فراموشم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نمی شود دم پیری اجل فراموشم قد خمیده من حلقه ایست در گوشم چو هاله دائره مشربم نباشد تنگ هلال عیدم و باشد کشاده آغوشم ز کوی باده فروشان نمی روم بیرون نموده اند می و برده اند از هوشم جز ز منزل سرگشتگان نمی یابم چو گردباد در این دشت خانه بر دوشم توکلی که تهیدستیم کرم کرده اگر تمام جهان را دهند نفروشم به بزم باده کشان نشاء نمی بینم همان به است که دوران کند فراموشم به یاد سیر گلستان انتظارم کن لبالب از گل خمیازه است آغوشم کمند زلف که وا کرده سیدا امروز ز جای خویش سراسیمه می رود هوشم سیدای نَسَفی