سیدای نَسَفی
غزلیات
شمارهٔ ۴۱۴: بی تو امشب سوخت از تب استخوان پیکرم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بی تو امشب سوخت از تب استخوان پیکرم آتش افتادست همچون شمع بر مغز سرم پرتو خورشید بر دوشم گرانی می کند بر زمین چون شانه افتادست جسم لاغرم بر سرم دست مروت می شود چون شانه خشک سرمه گردد سنگ از همراهی چشم ترم کاروان را خواب شیرین باشد آرام سپند ناز بالین را کند سنگ فلاخن بسترم جا در آتش کردن و ناسوختن تن پروریست از سمندر شکوه ها دارد سپند مجمرم سعی بیجا داد بر آغوش پروازم شکست شد خراب از چاک دیوار قفس بال و پرم کاسه گرداب می گردد به دریا گردباد گر به بحر از تشنگی سازد شکایت ساغرم دانه یی از گردش ایام تا آرم به دست همچو سنگ آسیا دستار گردد بر سرم نیست تردستی که سازد غور در بحر سخن ماند در پشت صدف ناشسته روی گوهرم سوختم آخر ز دست ناتوان بین سیدا چشم گردون روشن است امروز از خاکسترم سیدای نَسَفی