سیدای نَسَفی
غزلیات
شمارهٔ ۳۶۷: بی تو امشب بوی خون می آید از کاشانه ام
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بی تو امشب بوی خون می آید از کاشانه ام سنگ می بارد از دیوار و در بر خانه ام از درون شیشه من تا سحر می رفت خون بی لبت می ریخت می از جبهه پیمانه ام در چراغ خانه ام می کرد روغن کار آب باد صرصر بود لرزان از پر پروانه ام آتشی در خرمن بنیاد من افتاده بود برق همچون خوشه چین می گشت گرد دانه ام پیکرم چون موی آتشدیده پیچ و تاب داشت زلف بی تابی جدا می کرد دست از شانه ام شمع از بی طاقتی می جست از جا چون سپند آب می گردید و می شد کوه اگر همخانه ام سیدا از خانه ام تا آن پری رو رفته است بعد از این در کوچه و بازارها دیوانه ام سیدای نَسَفی