سیدای نَسَفی
غزلیات
شمارهٔ ۳۲۷: همرهان رفتند و من پا در وطن دارم هنوز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
همرهان رفتند و من پا در وطن دارم هنوز تکیه چون صورت به دیوار بدن دارم هنوز غنچه گل را نسیم صبح عریان کرد و رفت ساده لوحی بین که فکر پیرهن دارم هنوز شمع ها رفتند و از پروانه آثاری نماند بزم بر هم خورد و فکر انجمن دارم هنوز غنچه افسرده ام از من شکفتن رفته است گل خزان گردید و سر در پیرهن دارم هنوز ماتم فرهاد شیرین را به عالم کار کرد شکوه ها از بیستون چون کوهکن دارم هنوز صبح نزدیک آمد و پروانه ها را خواب کرد خویش را چون شمع سرگرم سخن دارم هنوز وقف دندان ندامت شد لب من غنچه وار آرزوی بوسه زان کنج دهن دارم هنوز سیدا دل کندن از دنیا به پیری مشکل است فکر گردیدن به اطراف چمن دارم هنوز سیدای نَسَفی