سیدای نَسَفی
غزلیات
شمارهٔ ۳۲۵: نمی رود ز دم یاد آن جوان هرگز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نمی رود ز دم یاد آن جوان هرگز کسی چو من نزده آتشی به جان هرگز چونی اگر چه سراپای من ز ناله پر است نکرده ام به سر کوی او فغان هرگز به بوستان جهان غنچه یی که من دارم چو گل نمی شنود حرف باغبان هرگز مباد چشم من افتد بروی اهل جهان ز خانه پا نگذارم بر آستان هرگز به لاله زار دل خود نظاره یی دارم نرفته ام به تماشای بوستان هرگز کسی ندیده چو من بی وفایی گل را نمی کند به چمن فکر آشیان هرگز ز بس که اهل جهان خصم یکدیگر شده اند نمی روم به ملاقات دوستان هرگز ز اهل جاه امید ملایمت دور است مراد کس بزآید ز آسمان هرگز به رنگ کاهی عشاق می زند پهلو نظر نمی کنم از رشک بر خزان هرگز نسیم صبح درآورد غنچه را بر حرف مرا نداد سخن رو به آن دهان هرگز سخنور از دم شمشیر رو نمی تابد به تیغ خامه نمی ماند از زمان هرگز به نخل قامت او سیدا مروت نیست کسی نخورده بر از شاخ ارغوان هرگز سیدای نَسَفی