سیدای نَسَفی
غزلیات
شمارهٔ ۳۱۲: شب چو آن شمع ز کاشانه برون می آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شب چو آن شمع ز کاشانه برون می آید ناله از مرده پروانه برون می آید رشک اگر خاطر مشاطه پریشان نکند زلف کی از بغل شانه برون می آید اگر آن سنگدل از کوچه مستان گذرد شیشه از بزم چو دیوانه برون می آید امشب ای ماه کجا ساخته ای باده کشی نگه از چشم تو مستانه برون می آید خانه یی را که جمال تو چراغان سازد شمع از تربت پروانه برون می آید حلقه زلف تو را دیده دلم رفت ز جا دزد در نیم شب از خانه برون می آید شب به بزمی که قدت انجمن آرا گردد شمع از خاطر پروانه برون می آید دیده ام پیش تو من مرده خود را امشب شمع چون کشته شد از خانه برون می آید تو خط من چمنی را که چراغان سازد سبزه اش چون پر پروانه برون می آید سیدا پیر خرابات به استقبالم شیشه بر دست ز میخانه برون می آید سیدای نَسَفی