سیدای نَسَفی
غزلیات
شمارهٔ ۲۸۶: دامن گلستانش تا مرا به چنگ آمد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دامن گلستانش تا مرا به چنگ آمد پیرهن بر اعضایم همچو غنچه تنگ آمد جلوه چون تذرو باغ جامه چون پر طاووس چهره چون گل رعنا با هزار رنگ آمد بسته بر کمر ترکش تیغ شعله و آتش بر سر من آن سرکش از برای جنگ آمد در محیط سودایش کشتی دل افگندم شد حباب او گرداب موج او نهنگ آمد خط نامسلمانش داد عقل و دین بر باد بهر غارت روی لشکر فرنگ آمد برشکست بزم من آسمان فلاخن شد بر دهان مینایم جای پنبه سنگ آمد گل بسر هوس کردم خارم از بدن گل کرد مرهم آرزو بردم ناخن پلنگ آمد سیدا شده فرهاد بر هلاک خود راضی تیشه بس که شد دلگیر بیستون به تنگ آمد سیدای نَسَفی