سیدای نَسَفی
غزلیات
شمارهٔ ۲۸۳: مرا از طوف کویت شکوه ی در دل نمی باشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا از طوف کویت شکوه ی در دل نمی باشد غبارم را نظر بر دوری منزل نمی باشد دل مجروح مشتاق تو دارد بر جفا صبری به خاک و خون تپیدن رسم این بسمل نمی باشد نهال سرو دارد با تهیدستی سر و برگی دل آزاده هرگز با ثمر مایل نمی باشد نگه دارد شبان زآفات گرگان گوسفندان را تعدی در دیار حاکم عادل نمی باشد ندارد خانه درویزه گر زنجیر دربندی گره چون غنچه بر پیشانی سایل نمی باشد نظر بر سفره منعم ندارد مفلس قانع ز دریا شکوه هرگز بر لب ساحل نمی باشد تحمل می کند اهل رضا تحقیر گردون را جدل با خصم کار مردم عاقل نمی باشد نگردد چون حریصان چشم گرداب از تردد پر به جز سرگشتی این قوم را حاصل نمی باشد نمی گردد برون گرد کسادی از دکان من به سودای متاع من کسی مایل نمی باشد ز کشتم روزگاری شد کف افسوس می روید به دست خوشه چینم دانه حاصل نمی باشد حباب از دست برد موج بی پروا چه غم دارد کدورت از کسی در طبع دریا دل نمی باشد گشادی می شود از اهل همت بستگی ها را گره وا کردن صاحب کرم مشکل نمی باشد چو باد صبحدم دارند سودای سفر بر سر به گلزار جهان یک سرو پا در گل نمی باشد بپا زنجیر شد یک سوزن بی رشته عیسی را بلایی بدتر از همراه ناقابل نمی باشد ز دنیا سیدا ما را مرادی برنمی آید یقین شد غیر نومیدی در این منزل نمی باشد سیدای نَسَفی