سیدای نَسَفی
غزلیات
شمارهٔ ۲۶۲: امشب ای مژگان سیه چشمی که بر روی تو بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
امشب ای مژگان سیه چشمی که بر روی تو بود دود آهم مارپیچ طاق ابروی تو بود شمع در فانوس چون دل در بر من می تپید در کدامین بزم امشب قد دلجوی تو بود بود در چشمم نگه چون در بیابان گردباد حلقه دامی ک در دنبال آهوی تو بود ساغری چون گل از دست تو روی تازه داشت غنچه مینا دماغ آسوده از بوی تو بود آنکه همچون شمع بود او را زبان چرب و نرم از پی افسونگری زانو به زانوی تو بود مغز را در استخوانم چون فتیله داغ کرد صحبت قومی که گرم از آتش خوی تو بود ماه شبگرد از تو ای آرام جانها پی نیافت تا سحر چون سیدا سرگشته کوی تو بود سیدای نَسَفی