سیدای نَسَفی
غزلیات
شمارهٔ ۲۲۰: من دیوانه را ارواح مجنون چون به یاد آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من دیوانه را ارواح مجنون چون به یاد آید غبارآلود از دامان صحرا گردباد آید نگردد سد راه مغفرت بر آدمی عصیان ترحم خواجه را بر بندگان خانه زاد آید به بزم اهل دنیا نیست کاری حق شناسان را به مکتب خانه این قوم طفل بی سواد آید نگاهم تازه رو برگردد از چاک گریبانش تماشایم به کف گلدسته از باغ مراد آید نمی سازند ارباب کرم محروم سایل را گدا دور است از درگاه سلطان بی مراد آید در آغاز جوانی توبه اقبال دگر دارد نسیم فیض در بستان به وقت بامداد آید بامداد خط از بند قبایش صد گره وا شد یقین کردم که آخر بستگی ها را کشاد آید اسیر زلف او ای سیدا عمر ابد باید اگر آید اجل او را برای خیر باد آید سیدای نَسَفی