سیدای نَسَفی
غزلیات
شمارهٔ ۱۹۸: روزی که یار مست برون از چمن شود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
روزی که یار مست برون از چمن شود بلبل غریب گردد و گل بی وطن شود گر در چمن حدیث لبش در میان نهم گل گوید آنقدر که سراپا دهن شود بر دست خویش کوهکن آخر هلاک شد این شد سزاش هر که گرفتار زن شود پروانه یی که در دل فانوس ره نیافت در روزگار مرگ مرده او بی کفن شود طوطی ز عکس آئینه ماست نکته دان هر کس به ما نشست ز اهل سخن شود این شمع کاغذی که قلم تازه ریختست روشنگر چراغ هزار انجمن شود ما از کسی به شهر خود احساس ندیده ایم همچون فسانه بر دهن مرد و زن شود ای سیدا ز بخت سیاهم دهد نشان روزی که زلف یار شکن در شکن شود سیدای نَسَفی