سیدای نَسَفی
غزلیات
شمارهٔ ۱۳۱: شبی که از دلم آه شرر فغان برخاست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شبی که از دلم آه شرر فغان برخاست سپندوار به تعظیمش آسمان برخاست زمانه پرده نشین کرد صبح محشر را ز خواب چاشت چو آن فتنه جهان برخاست به گل ز خانه خود عندلیب محمل بست ز غنچه های چمن چون جرس فغان برخاست کدام لاله رخ آهنگ بوستان کردست که گل خزان شد و بلبل ز آشیان برخاست کمان ابروی او را که بوده است استاد به هر دلی که خدنگش نشست جان برخاست شبی که قافله را شد نگار من رهبر زمین چو گرد به دنبال کاروان بر خاست مروتی که به هم بود اهل عالم را کشیده تیغ به یکبار از میان برخاست شنید خصم به هر جا کلام رنگینم بسان غنچه گل مهر از دهان برخاست نشین به صحبت پیران و تازه رو بر خیز که آفتاب ز بزم فلک جوان برخاست ز همنشینی تو سیدا شکفت چو گل به خانه یی که تو باشی نمی توان برخاست سیدای نَسَفی