سیدای نَسَفی
غزلیات
شمارهٔ ۱۲۴: از غم دلی که آب نشد سد آهن است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از غم دلی که آب نشد سد آهن است چشمی که خون نریخت سزاوار بستن است بیهوده ما چو لاله گریبان دریده ایم در گلشنی که خنده گل چاک دامن است دور از قدح تو میکده دشتی است پر ز خون در چشم میکشان خم می چاه بیژن است امروز گلستان ز قفس تنگ تر شد است مرغان باغ را هوس پر شکستن است ناز و عتاب جوهر شمشیر دلبریست شوخی که تندخو نبود تیغ آهن است ما را به عهد لاله رخان اعتماد نیست پیش بتان شکستن دل عهد بستن است مانند رشته هر که نظر دوخت بر لباس عریان به چشم اهل بصیرت چو سوزن است در چشم بلبلی که پر و بال سوخته است باغی که دلگشاست همین گنج گلخن است با اهل دل سپند به بانگ بلند گفت این دشت شعله خیز چه جای نشستن است در خانه یی که می رود آن یار سیدا چشمم ز پشت بام نگهبان چو روزن است سیدای نَسَفی