سیدای نَسَفی
غزلیات
شمارهٔ ۹۹: پیرم و بار گران بر کف عصا باشد مرا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پیرم و بار گران بر کف عصا باشد مرا افتم از پا گر به پهلو متکا باشد مرا رحم می آید به سرگردانیم پروانه را خانه روشن از چراغ آسیا باشد مرا از زبان خامه ام بیرون نمی آید صدا در گلستان عندلیب بینوا باشد مرا می زند پهلو کلاه من به تاج خسروی ساغر جم کاسه دست گدا باشد مرا می زند چون سبزه بیگانه بر من دست رد با وجود آنکه گلچین آشنا باشد مرا نیست همچون غنچه ام دلتنگی با مشت زر همچو برگ تاک دایم دست وا باشد مرا دارم از فکر سخن پیوسته رو بر آسمان در گلستان سینه چون گل بر هوا باشد مرا شعله را نبود به جز بال سمندر قدردان شمعم و در دیده پروانه جا باشد مرا چشم پیران را تماشای چمن زیبنده است بید مجنونم نظر بر پشت پا باشد مرا سیدا چون غافلان در بند هستی مانده ام بر کمر زنجیر از بند قبا باشد مرا سیدای نَسَفی