سیدای نَسَفی
غزلیات
شمارهٔ ۶۳: غبار گرد بادم توتیای چشم اخترها
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
غبار گرد بادم توتیای چشم اخترها پریشان کرد صحرای جنونم مغز در سرها ز خون تشنگان میخانه دشت کربلا باشد چو سرهای شهیدان خاک می لیسند ساغرها نباشد بهره از اموال خود دنیاپرستان را صدف را تر نمی گردد گلو از آب گوهرها نشان از کعبه مقصود دهد انگشت مکتوبم شکسته در تلاش نامه ام بال کبوترها ز چشمم بسته رخت هستی خود خواب آسایش کف پهلوی من سیلی زند بر روی بسترها به عالم کار می سازند اهل جود سایل را همین آواز می آید به گوش از حلقه درها منه در زیر گردون سیدا پهلوی راحت را چه آساید کسی در سایه این کهنه منظرها سیدای نَسَفی