صوفی محمد هروی
غزل ها
شمارهٔ ۴۴: عید صیام آمد، موسم نوبهار هم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عید صیام آمد، موسم نوبهار هم وصل نگار باید و باده خوشگوار هم یار سپاه غمزه را چون به در آرد از حجاب لشکر صد پیاده را بشکند و سوار هم چشم تو کشت خلق را، رحم کن ای نگار من ورچه وفا نمی کنی ظلم روا مدار هم روز شمار بندگان دلبر شوخ دیده ام از کرم این شکسته را بنده خود شمار هم زلف و رخ تو برد وه در شب و روز ای صنم خواب ز دیده من و از دل و جان قرار هم نالم از آن که این زمان هست من شکسته را سینه جراحت از غم و دیده اشکبار هم ای دل اگر تو عاقلی رغم همه منازعان باده به چنگ آور و ساقی گلعذار هم غیر خیال او مرا نیست به کنج صومعه در سر و کار عشق شد حاصل کار و بار هم صوفی مستمند را آمده پیش، چون کند پیری و عشق و مفلسی محنت روزگار هم صوفی محمد هروی