سوزنی سمرقندی
قصیده ها
شمارهٔ ۳۳ - در مدح رکن الدین تمغاج خان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اعلی خدایگان جهان از سفر رسید منت خدایرا که بفتح و ظفر رسید تمغاج خان اعظم مسعود رکن دین کز وی بسعد اکبر و اصغر نظر رسید شاهی که ماه رایت منصور او بقدر از ماه برگذشت و بخورشید در رسید خورشیدوار تیغ کشید و بهر کجا در ملک سایه بود بدان سایه بررسید شاه ممیز متمیز بنیک و بد کزوی جز بنیک و بد و نفع و ضرر رسید لشگر بحرب یاغی و طاغی دلیر کرد تا باغ و بوستان ممالک ببر رسید صیت و صدای کوس و مصافش بنصر و فتح از شرق تا بغرب بهر بحر و بر رسید از طعن و ضرب تیغ و سنان در صف نبرد بر هر نئی صریر نهاد و بسر رسید بر فرق دشمنان ملک تیغ بندگانش هر ضربتی ز کوی کله تا کمر رسید سیمرغ را بتهمت طوطی چو بابزن مرکبک را ز سینه سنان در جگر رسید اعدای شاه را بلب آمد چو درفتاد آتش بمرغزار و بهر خشک و تر رسید گردان کارزاری پیکار جوی را از سهم شاه کار باین المضر رسید زی مستقر شاهی خود شاه بازوار پرواز کرد و باز بدین مستقر رسید دشمن شکار کرده و مقهور کرده خصم زاحوال او مبشر خیرالبشر رسید شاهنشهی که جنت دنیاست حضرتش چون از سفر بحضرت نزدیکتر رسید گرد نعال و همهمه باد پایگانش خوش چون سماع و سرمه بسمع و بصر رسید از فر شاه جنت دنیا بخرمی با جنت النعیم بهم در بدر رسید اندر دل مقیم و مسافر ز عدل شاه شادی مقیم گشت چو شاه از سفر رسید بی آنکه شاه مژده وری نصب کرده بود جان از قدوم شاه بدل مژده ور رسید منت خدایرا که ز حظرت بقهر خصم دشمن شکر برون شد و دشمن شکر رسید ای بر سپهر سلطنت مشرق آفتاب نور تو تا بخاور از باختر رسید هر شاهرا زمسند و گاهست زیب و فر باز از تو گاه و مسند را زیب و فر رسید تیغ تو از قضا و قدر بهره مند بود اعدات را بلا ز قضا و قدر رسید خون گردد آب در شمر از سهم تیغ تو چون وقت آب خون شدن اندر شمر رسید آش سیاست تو کلاغان و کرکسان خوردند و باز نوبت جنسی دگر رسید تو کامران و خرم و خوشدل بخسروی بنشین که خسرویرا شیرین ببر رسید افراسیاب وار زعیش آی سوی جشن کاین عیش و جشن با تو زببچه پدر رسید ای سوزنی بمدحت سلطان گوهری گاه طویله کردن در و گهر رسید از عسکر طبیعت و عمان خاطرت مشگ شکر گشادی و درج درر رسید در بارگاه شه شکر و در نثار کن گاه نثار کردن در و شکر رسید طول بقای شاه جهان خواه و مدح گوی عمر طویلت ار بدمی مختصر رسید هم در ثنای شاه زن آندم کز آن ثنا عمر مدید و عیش هنی بر اثر رسید عمر مدید و عیش هنی شاهرا سزد قطع کلام بر سخن معتبر رسید بیش از ستاره باد شها سال عمر تو هم بیش از آنکه و هم ستاره شمر رسید سوزنی سمرقندی