سعدی شیرازی
مثنوی ها
شماره ۲۹: خری از روستائیی بگریخت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خری از روستائیی بگریخت جل بیفکند و پاردم بگسیخت در بیابان چو گور خر می تاخت بانگ می کرد و جفته می انداخت که به جان آمده ز محنت و بند داغ و بیطار و بار و پشماگند شادمانا و خرما که منم که ازین پس به کام خویشتنم روستایی چو خر برفت از دست گفت ای نابکار صبرم هست پس بخواهی به وقت جو گفتن که خری بد ز پایگه رفتن به مزاحت نگفتم این گفتار هزل بگذار و جد ازو بردار همچنین مرد جاهل سرمست روز درماندگی بخاید دست ندهند آنچه قیمتش ندهی نشود کاسهٔ پر ز دیگ تهی سعدی شیرازی