رضاقلی هدایت
فردوس | در شرح احوال متأخرین و معاصرین
بخش ۵۳ - محجوب ترشیزی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اسمش میرزا مرتضی و خلف الصدق میرزا عبداللّه ترشیزی است. در اوائل عمر کسب متداوله نمود و از هرات و خراسان به عتبات عالیات فایض شد. به طبرستان و آذربایجان و عراق عجم و فارس و کرمان سیاحت کرد. در این ضمن با جمعی از عرفا و علما و شعرا و ظرفا صحبت داشت. سالی چند با فقیر به سر برد و در سفر و حضر نهایت وداد در میان بود. دیگرباره به اصفهان و یزد و کرمان مسافرت نمود و در نائین به خدمت حضرت اوحد الموحدین حاجی محمد حسین نائینی رسید. و غالباً ارادت او را گزید. اکنون مسافرت هندوستان در نظر دارد و روانهٔ آن مملکت است. الحق حضرتش چون تخلصش محجوب و خلقتش چون فطرتش محبوب. رفیقی است شفیق و همدمی است محرم. در فن شاعری، طبعی عالی دارد. در اقسام شعر صاحب قدرت است. قصاید نغز گفته لیکن به سبب پریشانی حال جمع ننموده و در نظر ندارد و ملتفت به شعر و شاعری نیست. فقیر این چند بیت را بر سبیل یادگار از او ثبت نمود: غزلیّات فراغت کی بود کس را در آن وادی و منزل ها که روی از گرد ره ناشسته بایدبست محمل ها فریب زلف و سحرچشم وپندناصح جاهل مراافتاده در عشقش بسی زین گونه مشکل ها هر طرف می نگرم سوخته ای ز آتش عشق سر فرو برده به جیب از ستم خامی چند ناصح افسانه مخوان ننگ چه و نام کدام روی عجز من و خاک ره بدنامی چند در پی کام دلند اهل جهان جمله و من کام دل جسته ام از صحبت ناکامی چند به چشم خونفشان نقش جمال یار می بندم چونقاشی که خواهد نقش برآب روان بندد ***** رباعیّات محجوب زنی و مرد می باید شد بی دردی و عین درد می باید شد با محنت روزگار می باید ساخت وز صحبت خلق فرد می باید شد بیچارگی اختیار می باید کرد وز ما و منی فرار می باید کرد عارف گشتم فنا شدم وارستم این ها حرفست کار می باید کرد محجوب تنم ز بارغم شد چو هلال یک روز دلم نگشت فارغ ز ملال روزی و شبی بود مرا عمر و دریغ بگذشت شبم به خواب و روزم به خیال رضاقلی هدایت